فصیح احمد خوافی، مورخ و ادیب قرن هشتم و نهم هجری، در کتاب مشهور «مجمل فصیحی»، برای آغاز قیام سربداران، روایتی شورانگیز را نقل کرده است:«در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ هجری، پنج ایلچی مغول در خانه حسین حمزه و حسن حمزه از مردم قریه باشتین منزل کردند و از ایشان شراب و شاهد طلبیدند و لجاج کردند و بیحرمتی نمودند. یکی از دو برادر قدری شراب آورد، وقتی که ایلچیان مست شدند، شاهد طلبیدند و کار فضیحت را بهجایی رساندند که عورات (محارم و همسران) ایشان را خواستند. دو برادر گفتند دیگر تحمل این ننگ را نخواهیم کرد. بگذار «سرِ ما به دار» رود. شمشیر از نیام برکشیدند. هر پنج تن مغول را کشتند و از خانه بیرون رفتند و گفتند ما سر به دار میدهیم، اما تن به ذلت هرگز». جنبش سربداران، نخستین جنبش شیعه امامیه در دوران غیبت بود که به تأسیس یک حکومت انجامید؛ حکومتی که بین سالهای ۷۳۶ تا ۷۸۸ قمری دوام آورد. هرچند شیعیان، پیش از این تاریخ نیز، موفق به تأسیس حکومت شده بودند؛ آلبویه، دودمانی ایرانی از اهالی دیلمان و گیلان، مذهب شیعه داشتند و بر عراق و ایرانِ غربی حکم راندند یا فاطمیان که شیعه اسماعیلی بودند، دیر زمانی حکومت خود را در مصر و بخشهایی از شام برپا نگه داشتند و ادریسیان، نوادگان ادریس بن عبدالله، از نسل امام مجتبی(ع) که توانستند حکومتی در مراکش امروزی و بخشهایی از الجزایر تأسیس کنند. اما عمده این دودمانها، حکومتهایی در ردیف حکومتهای دیگر دودمانهای همزمان خود ایجاد کردند؛ سلطنتهایی موروثی که از نظر ساختاری، فرقی با دیگر فرمانرواییها نداشت.
چرا سربداران متمایز بودند؟
سربداران، حکومتی کاملاً متمایز از دیگر حکومتهای شیعی محسوب میشد که تا آن زمان به وجود آمده بود. خاستگاه شکلگیری این حکومت برخلاف دیگر حکومتها، براساس پشتوانه میلیتاریستی و نظامیگری نبود؛ بانیان نهضت سربداران، جنگسالارانی بیپروا نبودند که فکرشان فتح قلمرو بیشتر و کسب ثروت انبوهتر و قدرت افزونتر باشد. هدف آنها، بر جای حکومتهای پیشین نشستن و مالیات ستاندن از رعیت نبود. سربداران کار خود را نه در قالب لشکرکشی یا کودتا، بلکه در شکل یک نهضت، با بنمایههای فکری معلوم آغاز کردند. از نظر مذهبی، سربداران پیروان شیعه امامیه بودند و این نخستین بار بود که این گروه، فرصتی برای خروج از حالت تقیه و ورود به مرحله قیام بدست میآورد؛ قیامی که از نظر آنها، باید مقدمهای برای ظهور مهدی موعود(عج) باشد. این قیام، پشتوانه فکری خود را از نهضت عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) میگرفت و از این منظر، بازگشتی موفقیتآمیز به آموزههایی بود که در طول تاریخ مجالی برای عرضاندام دوباره نیافته بودند. شعار «سر به دار میدهیم، تن به ذلت هرگز»، در واقع برگرفته از شعار مشهور «هیهات منّا الذله» سالار شهیدان در روز عاشوراست که در قالبی دیگر و با هدفی مشترک بیان شد. سربداران در برابر شمر زمانه خودشان، یعنی حکومت ستمپیشه مغول دست به قیام زده بودند و این مسئله، نقش مهمی در ورود طبقات گوناگون اجتماعی و اقتصادی، به ویژه مستضعفان جامعه، به قیام سربداران داشت. به همین دلیل، حتی بردگان نیز، شأن اجتماعی یافتند و توانستند به مقام فرمانروایی حکومت سربداران برسند؛ چنانکه «محمد آیتیمور» سومین حاکم سربداری چنین بود. در واقع حکومت سربداران، با رویکرد ایدئولوژیک و جهانبینی خاصی که دنبال میکرد، نظم اجتماعی دوران خود را که مبتنی بر برتری یک طبقه خاص و تحقیر طبقهای دیگر بود، بر هم زد و این مسئله از جذابیتهای خاص نهضت سربداران محسوب میشود؛ هرچند به دلیل برخی زیادهخواهیها و سوءتدبیرها، این نهضت نتوانست مسیر خود را چنان که باید طی کند و به نتیجهای که میخواهد برسد.
تعامل با علمای شیعه
همانطور که گفتیم، نهضت سربداران، ارتباطی تنگاتنگ با معارف مذهب شیعه امامیه داشت؛ به همین دلیل برای ادامه راه، به همراهی و حمایت علمای شیعه نیازمند بود. با آنکه علما، عنوانِ رسمی در حکومت سربداران نداشتند، اما مشروعیت حکومت سربداری، از تأیید آنها نشئت میگرفت و این نخستینبار در تاریخ بود که حکمرانی، بدون تأیید علمای شیعه، محلی از اعراب پیدا نمیکرد.
دقیقتر آن است که بگوییم اصولاً، نهضت سربداران، توسط علمایی مانند شیخ خلیفه مازندرانی و شیخ حسن جوری شکل گرفت و اداره آن به دست حکمرانان برگزیده علما سپرده شد. این تعامل با علمای شیعه در تمام دوران حیات حکومت سربداری وجود داشت و البته سبب تألیف آثار ارزشمندی هم شد که تا امروز، محل استفاده اهل علم است. به عنوان نمونه، شهرت دارد که شهید اول، محمد بن مکی عاملی، کتاب «اَللُّمعَهُ الدِّمَشقیه فی ِفقه الامامیه»، مشهور به «لُمعه» را در پاسخ به نیاز حکومت سربداری به منبعی برای احکام فقهی و شرعی نوشت.
نسبت سربداران و مشهد
پیوستگی تفکر سربداری با معارف شیعی اثنیعشری موجب میشد که آنها نگاه ویژهای به مکانهای مقدسی مانند شهر مشهد داشته باشند. دولتشاه سمرقندی در «تذکره الشعرا» مینویسد: «خرابیهایی را که در طوس بود، سربداران به تلافی آن مشغول شدند، قنوات ولایت طوس و مشهد را جاری ساختند».
دولتشاه تأکید میکند که جمعی از شاگردان شیخ حسن جوری در حرم مطهر رضوی مستقر شده بودند و اداره امور دینی و مذهبی مردم را برعهده داشتند. شاهدی که میتوان بر این حضور یافت، دو کتیبهای است که در حرم رضوی و از دوره حضور سربداران، در اطراف بقعه مطهر باقی مانده؛ هر دو کتیبه، بالای کاشیهای سنجری نصب و در آنها، سال۷۶۰ ق. حک شده است؛ یعنی زمانی که به احتمال زیاد پهلوان حیدر قصاب، هشتمین حاکم سربداری حکومت میکرد.
خبرنگار: محمدحســـین نیکبـخت
نظر شما